شگفتا که از مرگ میهراسیم ولی آرزوی خفتن و
رویاهای زیبا را داریم.
جبران خلیل جبران
زندگی بار گرانی ست
که بر پشت پریشانی تُست
کار آسانی نیست
نان درآوردن و غم خوردن و عاشق بودن
پدرم
کمرم از غم سنگین نگاهت خَم باد
طلوع میکند آن آفتاب پنهانی
زسمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم میپرد نشانه چیست
شنیدهام که میآید کسی به مهمانی
کسی که سبزتر از هزار بار بهار
کسی شگفت کسی آن چنان که میدانی
حرفهاي ما هنوز ناتمام...
تا نگاه مي کني:
وقت رفتن است
بازهم همان حکايت هميشگي !
لحظه ي عظيمت تو ناگزير مي شود
آي...
ناگهان
چقدر زود
دير مي شود!
قیصر امین پور
کلمهٔ«رغائب» جمع «رغیبه» به معنای چیزی که مورد رغبت و میل است و نیز به
معنای عطا و بخشش فراوان میباشند. بنابر معنای اول «لیله الرغائب» شبیست که میل
و توجه به عبادت و بندگی در آن بسیار است و بندگان خدا در این شب گرایش زیادی به
رفتن به در خانه خدا و ارتباط و انس با او دارند. بر پایهٔ معنای دوم «لیله الرغاب»
شبیست که در آن عطاء و بخشش خدا بسیار است و بندگان خداو با رو آوردن به بارگاه
خدا و خشوع در برابر بزرگی خدا، شایستهٔ دریافت انعام و عطا و بخشش بی کرانهٔ خدا
میشوند
نماز شب آرزوها/ پیامبر درباره کسی که این نماز
را بخواند چه گفت؟ 
برای اولین شب جمعه ماه مبارک رجب نمازی دوازده رکعتی
از سوی رسول خدا ذکر شده که فضیلت بسیاری دارد.
شکل این نماز به این صورت است که:
بین نماز مغرب و عشا دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می شود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود.
وقتی دوازده رکعت به پایان رسید، هفتاد بار ذکر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود.
پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر "سبوح قدوس رب الملائکة والروح" گفته شود.
پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر "رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم" گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر "سبوح قدوس رب الملائکة والروح" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود.
پیامبر اکرم در فضیلت این نماز فرموده است: کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد.
پس صورت روحانی و قدسی این نماز در شب اول قبر به آن فرد میگوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی.
فوت شده میپرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیدهام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیدهام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیدهام.
آن زیباروی پاسخ میدهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمدهام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند.
امام هادی (ع) میفرمایند: فروتنی در آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو چنان باشند. (المحجة البیضاء، ج 5، ص 225)
امام هادی (ع) فرمودهاند: بهتر از نیکی، نیکوکار است، و زیباتر از زیبایی، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل به آن است، و وحشتناکتر از وحشت، آورنده آن است. (مسند الامام الهادی، ص 304)
حــســــیــــــنـــــ مـنــــ


مثل يک فنجان چـــــــــــــــاي
وکنارش عشـــــــق است
مث يک حبــــــــه ي قند
زندگي را با عشق،نوش جان بايـــــد کـــــــرد...

*سهراب سپهري*

گروه بينالملل: پروفسور "واندر هاون"، روانشناس هلندی، در تحقيقات اخير خود بر تأثير تلاوت
قرآن و تكرار كلمهی جلالهی "الله" بر سلامت انسان تأكيد كرد.
به گزارش خبرگزای قرآنی ايران(ايكنا) و به نقل از (Saphirnews)، يافتههای جديد اين روانشناس غيرمسلمان
هلندی، نتيجهی سه سال مطالعهی عميق وی در اين باره است.
اين درحالی است كه برخی از بيماران او مسلمان نبوده و شمار زيادی از آنها هيچ آشنايی با زبان عربی نداشتند
و وی به هريك از آنها چگونگی تلفظ صحيح كلمهی " الله" را آموخت.
نتيجهی اين بررسی بسيار شگفتانگيز بود؛ بهويژه درباره افرادی كه دچار بيماریهای حاد روحی ــ روانی و نيز
افسردگیهای شديد بودند.
اين تحقيق نشان داد كه تلفظ نخستين حرف از كلمهی " الله"، يعنی حرف الف، با كنترل عمل تنفس، فعاليتهای
دستگاه تنفسی را تنظيم میكند.
تلفظ حرف لام نيز باعث جريان آزاد هوا در دم شده كه اين امر، موجب سهولت در امر تنفس میشود. همچنين
تلفظ حرف "ه"، رابطهی ميان شُشها و قلب را بهبود بخشيده و به ضربان متناوب قلب منجر میشود.
اين روانشناس هلندی اظهاركرد: «مسلمانانی كه نسبت به زبان عربی آشنايی دارند و پيوسته قرآن میخوانند از
ابتلا به بيماریهای روحی مصون هستند
سردار شهید خلیل مطهرنیا در وصیتنامه خویش درباره فرزندش سجاد خطاب به همسرش می نویسد؛ فرزندم سجاد را با اخلاق نیکو و صفات پسندیده تربیت نما و با خودت عهد کن که او را در راه اسلام فدا نمایی.
شهید خلیل مطهرنیا در مهرماه ۱۳۳۸ در خانواده ای مذهبی در روستای علی آباد از توابع شهرستان جهرم چشم به جهان گشود. دوران پرنشاط کودکی او با اندوه مرگ پدر مهربانش قرین گشت و در زمانی که نهال وجود او اولین آوازهای رویش را سر سردار شهید خلیل مطهرنیا در وصیتنامه خویش درباره فرزندش سجاد خطاب به همسرش می نویسد؛ فرزندم می داد در عزای پدر نشست و از بهترین تکیه گاه عاطفه بی نصیب ماند. در طول زمان تحصیل به کارهای مختلفی نیز اشتغال داشت و مخارج زندگی و تحصیل خود را از دسترنج خویش حاصل می کرد.
شهید مطهرنیا پس از گذران دوران تحصیل ابتدایی و راهنمایی در سال ۱۳۵۷ و در بحبوحه پیروزی انقلاب موفق به اخذ دیپلم شد و یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۵۸ بعد از انصراف از دانشگاه (که در جریان انقلاب فرهنگی موقتا تعطیل شده بود) به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جهرم درآمد. شهید مطهرنیا که در دوران انقلاب در مبارزات مردمی در شهرستان جهرم از جمله تسخیر ژاندارمری و شهربانی و پادگان ارتش نقش فعالی داشت بعد از انقلاب از بنیانگذاران اصلی بسیج و تشکیل دهندگان گروه های مقاومت این شهرستان بود. بعد از شروع جنگ تحمیلی نیز از جمله کسانی بود که رهسپار جبهه های حق علیه باطل شد و تا زمان شهادتش تقریبا در تمام عملیات ها شرکت فعالانه داشت. در عملیات رمضان به عنوان فرمانده گردان و بعد از آن به سمت فرماندهی طرح و عملیات لشکر المهدی(عج) منصوب گردید و تا زمان شهادت در این سمت باقی ماند.
وی در حال گذراندن دوره فرماندهی در تهران بود که عملیات کربلای ۵ شروع گردید و به محض اطلاع خود را به جبهه رساند و در این عملیات شرکت کرد. شهید مطهرنیا که در عملیات های مختلف بارها به شدت مجروح شده بود سرانجام در تاریخ ۹/۱۱/۶۵ در حالی که مانند آقایش اباعبدالله الحسین(ع) سر بر بدن مطهر نداشت به دیدار حضرت دوست شتافت. خاک لاله خیز شلمچه و عملیات کربلای ۵ یادمان پرواز ملکوتی این عاشق واصل است. پیکر مطهر شهید سحرگاه پنجشنبه ۱۹/۱۱/۶۵ در شهر قهرمان پرور جهرم تشییع و در کنار دیگر همرزمانش به خاک سپرده شد.
شهید مطهرنیا در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد که ثمره آن دو فرزند به نام های سجاد و فاطمه می باشد که در وصیتنامه خویش درباره فرزندش سجاد خطاب به همسرش می نویسد؛ فرزندم سجاد را با اخلاق نیکو و صفات پسندیده تربیت نما و با خودت عهد کن که او را در راه اسلام فدانمایی. در نامه ای دیگر شهید به فرزندش این گونه وصیت می کند؛ هیچ وقت به خاطر مقام و مال و ثروت به دیگران احترام نگذار. پشتیبانت خدا باشد و امیدت به تلاش و کار خود.
شهید مطهرنیا با قرآن و نهج البلاغه و با ائمه معصومین علیهم السلام مؤانستی خاص داشت و شور عشق فرزند زهرا، خمینی کبیر، چنان در تار و پودش ریشه دوانده بود که در این باره می نویسد؛ خداوند به شما منت نهاد و این چنین رهبری را به سوی شما گسیل داشت تا به پیروی از مکتب اسلام این چنین از خود دفاع کنید و بر ظلم و باطل بشورید که به سعادت برسید.
در پایان، قسمتهایی دیگر از وصیتنامه شهید را زمزمه می کنیم: خداوندا تو را شکر می کنیم که مرا از سرگردانی ها و پوچی های دنیا و زندگی بیرون آوردی و به راه مستقیم هدایت و رهنمون ساختی. لذت نعمات ابدی و جاودانیت در آخرت را که در قرآن کریم ذکر کرده بودی هر روز مرا از گسستن و شکستن قفسه دنیا و عروج به مقام قدس احدیت آ ماده تر می سازد.
خاطره شهید آوینی:جهرم، تشییع جنازهی شهید مطهرنیا
اکنون خلیل مطهرنیا سر در راه عشق باخته و به ذبیحا اعظم پیوسته است و از آنجا در ملکوت علیا نظاره میکند خون خدا را که از قلب شهادت او در شریانهای مردم جهرم میجوشد و آنان را به جناح حسین (ع) میپیوندد. شهادت قلبی است که خون حیات را در شریانهای سپاه حق میدواند و آن را زنده میدارد.
اگر شهید نباشد، خورشید طلوع نمیکند و زمستان سپری نمیشود. اگر شهید نباشد، چشمههای اشک میخشکد، قلبها سنگ میشود و دیگر نمیشکند، و سرنوشت انسان به شب تاریک شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها میگیرد و امید صبح و انتظار بهار، در سراب یأس گم میشود. اگر شهید نباشد، یاد خورشید حق در غروب غرب فراموش میگردد و شیطان، جاودانه کرهی زمین را تسخیر میکند.
منبع:جهرم نیوز
مدح حضرت فاطمه زهرا(س),(وبهار آمد گل آمد گل شکفته در برش گل)
وبهار آمد گل آمد گل شکفته در برش گل
گل چه گل، آن گل که باشد تا سراپا پیکرش گل
گل بگو امشب که گل از دامن گل سر کشیده
شد چمن آرا گل نورى که باشد جوهرش گل
لحظه میعاد آن یاس بهشت عشق سر مد
گل به گل گردید عالم باختر تا خاورش گل
قابلیت بین که آمد قابله از عرش داور
بهر آن رنگین کمان دامن که باشد مادرش گل
مریم و کلثوم و ساره آسیه با هاجر آن شب
آمدند از آسمان با هودجى سر تا سرش گل
جبرئیل عقل گشته مست مست از شادمانى
دست افشان پاى کوبان ریزد از بال و پرش گل
جلوه گر شد چلچراغ روح بخش آفرینش
قطب گلهاى بهشتى آنکه باشد محورش گل
شوکتش گل صولتش گل عصمتش گل عفتش گل
جامه اش گل چادرش گل تاروپود معجرش گل
دست او گل پاى او گل قامت رعناى او گل
علم او گل حلم او گل عقل او گل مشعرش گل
نازم آن قامت قیامت را، که در دامان هستى
با نسیم رحمت حق ریزد از مشک ترش گل
روى او گل موى او گل خلق او گل خوى او گل
جسم او گل جان او گل فطرت حق باورش گل
در صفات و قول و فعلش هست چون ختم رسولان
بینشش گل دانشش گل محفلش گل دفترش گل
در جنان پرسید آدم کیست آن بانو که باشد
گوشوار و سینه ریز و تاج زرین سرش گل
پاسخ از عرش برین آمد بگوش هوش آدم
او بود روحى که خوانده خالق جان پرورش گل
اوست جان و اوست جوهر اوست رضوان اوست کوثر
اوست ظاهر اوست باطن اولش گل آخرش گل
اسم او گل رسم او گل اصل او گل نسل او گل
باب او گل مام او گل همدلش گل همسرش گل
راضیه مرضیه زهرا، طاهره، صدیقه طوبا
طیبه انسیه حورا نام پاک دیگرش گل
فاطمه ام ابیها روح یاسین جان طاها
هست همچو نخل طوبا ریشه وبار و برش گل
در دل محراب عرفان بر سر سجاده باشد
فکر او گل ذکر او گل نغمه جان پرورش گل
ذات آن بانوى سرمد هست چون ذات محمد
شربتش گل مذهبش گل مکتب روشنگرش گل
اوست رب المشرقین و مغربین چرخ گردون
شرق و غربش خرم از گل مهر و ماه و اخترش گل
مرج البحرین یعنى دامن دّر پرور او
لؤلؤ مرجان او گل خوشه هاى گوهرش گل
هم حسن گل هم حسینش هم وجود زینبینش
هست آرى تا قیامت هم پسر هم دخترش گل
خود نه تنها گل بود آن مهر بى همتا که باشد
حاجبش گل خادمش گل فضه اش گل قنبرش گل
گشته نازل آیه تطهیر در قرآن به شأنش
هست روشن اینکه مى باشد وجود اطهرش گل
قمرى دل مست و سر خوش گفت مرغان چمن را
اى خوش آن عاشق که چون پروانه باشد دلبرش گل
هر کسى گل را به گیتى مقتداى خویش داند
بى گمان صبح قیامت میزند حق بر سرش گل
شیعه ى گل، عترتِ گل، را جدا از گل نداند
آرى آرى هم محمد گل بود هم دخترش گل
ذکریا فاطر بحق فاطمه اى اهل بینش
مى کند کارى که گردد پاى تا سر ذاکرش گل
هر کسى با گل نشیند رنگ و بوى گل پذیرد
واى اگر ما را به محشر دور سازد از برش گل
صبحدم، بر، منبرِ گل، یا «احد» گو بلبل دل
گفت نازم آنکه باشد شاعر گل پرورش گل احد ده بزرگى
دلم تنگ است
دلم از هجر مولا بد شکستست
چرا اینهمه آه و صدایم
به صدایش نرسیدست؟
نکند بار گناهم به قدریست
که نمیبینم که هنوزم که هنوز است
مولای من منتظرم هست
نکند کوله ی راهم هیچ ندارد
که کند همرهیم تا که رسم وادی معشوق؟
چرا تا به الآن مانده ام اینجا ... ؟
سوالیست که با ذهن پر از خستگی ام سر جنگ دارد
بگوی مولا
بگو تا کی در این زندان غم باشم هراسان؟
و چرا هیچ کسی نیست در این غم متامل؟!
و چرا هیچ کسی منتظر یار ننشستست؟
و چرا اینهمه عهد شکستیم؟
و چرا اینهمه مشتاق وصال و بابای زمانم نیامد؟؟؟؟؟
و چراهای فراوان دگر ...
من هنوز میمانم
اشک هایم جاده های انتظارش را آب پاشی میکند
تا که چون آید او
خاک آن جاده ی پرگنه ام
مایه ی رنج عزیزم نشود
و هنوز منتظریم ...
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان
برچسبها: یا مهدی عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
من کیستم فقیر تو یا صاحب الزمان
دلداده حقیر تو یا صاحب الزمان
در راه وصل روی تو از پا فتاده ام
دست مرا بگیر تو یا صاحب الزمان
صید به خون تپیده دام محبتم
افتاده ام به تیر تو یا صاحب الزمان
حیف است پا به خاک گذاری از آنکه هست
عرش خدا سریر تو یا صاحب الزمان
تشبیه می کنند جمال تو را به مه
ای ماه مستنیر، تو یا صاحب الزمان
اندر کمند گیسوی پر پیچ و تاب عشق
من کیستم اسیر تو یا صاحب الزمان
پشت زمان ز یاد فراقت بود کمان
ما هم شدید پیر تو یا صاحب الزمان
با اشک دیده هاشمی دلشکسته گفت
من کیستم فقیر تو یا صاحب الزمان